- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
آسمان در نظرت تیره شده چون دود است تشنگی از لب خشکـیدۀ تو مشهود است قطعه قـطعه شدنت را همگی خـندیـدند! کوفیان را ز قدیم عاطفـهها کمبـود است چه بـلایی به سرت آمـده ایـنگـونه شدی راه سینهت پسرم بسته شده مسدود است عـمهات را بـنـگـر بـا غـم انـدوه رسـیـد دشـمنت را بنگـر که چـقدر آسوده است هرچه کردم نشد از روی زمین ات ببرم قطعههای بدن توست که نا محدود است آه ای اهــل حــرم زود بـه دادم بـرسـیـد اینکه مثله شده است دار و ندارم بود است
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
خونت بـنا را بر کـرامت میگذارد بر گـردنِ شـمـشـیر مـنّت میگذارد این جملهها که گفته شد وقت وداعت بـر دوش تـو بـار نـبـوّت میگـذارد میخواست رویت را نبوسد وقت رفتن اما مگـر که این شـباهت میگـذارد تو مـاه رفـتی؛ مـاهـپاره باز گـردی با تیغ وحدت سر به کثرت میگذارد قطعه قطعه ارباً اربا ... نه نه این لفظ سرپوش بر روی مصیبت میگذارد از تو هـزاران آه مانده در بساطش روی عـبا نوبت به نـوبت میگذارد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
مجلس ختم حسین است! علی محتضر است! داغ جـان دادن اولاد به قـلـب پـدر است این علی نیست فقط احمد و حیدر هم هست روضهاش بین محرم رمضان و صفر است یا پـسـر مُـرده شـده یـا که بـرادر مُـرده هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است! پُـر شـده کـل بـیـابـان ز عـلی بن حسین این پسر دیگر ازین لحظه هزاران پسر است سر زخمش سر مولاست کهرفته به سجود پهلویش پهلوی زهراست که در پشت در است یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیـزه زیاد یکطرف کمشده و یکطرفش بیشتر است در عـبا قطعه به قطعه علی اکبر چـیدند یا که در طشت حسن اینهمه پاره جگر است ای جـوانـان بـنی هـاشـمی آمـاده شـویـد که دگر مـوقـع تـشیـیع تن دو نفـر است
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
خــدا بـا تـو زبـانـزد آفــریــده عــلـی را در مـحــمـد آفـریـده به چشمان تو نـور حیدری داد به تو ظـرفیت پـیـغـمـبری داد حـیا را معـنی و مـفـهـومی آقا به معصومین قسم مظلومی آقا به خَلق و خُلق و منطق مصطفایی بنـفـسی انت تـو اربـاب مـایـی کـریـم بن الـکـریم عـالـمـیـنی تو ابن المـجـتـبی ابن الحسینی بـرو مــیــدان ولی آرام بــابــا تـوانی نـیـست در پـاهـام بـابـا بزرگت کـردهام پـیـشم بـمـانی تـرحـم کـن بـه این قـدّ کـمـانی قــدم بــردار پـیـشـم نـازنـیــنـم الـهـی داغ قــدّت را نــبـیــنــم علی خـیلی دلم غـم دارد اینجا هـزاران ابن ملـجـم دارد اینجا نـبــیـنـم زیـر پـا افـتــادنـت را هـجـوم گـرگـهـا روی تـنت را مـبـادا پـیـکـر تو خـسـتـه باشد دو چشم اسب را خون بسته باشد امان از کـینههای بدر و خـیبر میافتی بیهـوا از اسب با سر الـهـی چـون قـبـالـه تا نـبـاشی عـلی جانم! صد و ده تا نباشی الـهی افت و خـیزت را نـبـیـنم و جـسم ریز ریـزت را نـبـیـنم نمیخواهم ببـینم صف کشیدند اذان گـوی مرا حـنجـر بریـدند تو را بـیـن عـبـا بـایـد بـچـیـنـم به هرجا بنگرم روی تو ببـینم نشو راضی که در این دشت و هامون بیاید خـواهرم از خـیمه بیرون فرو رفته در این تن جوشن تو پـدر تـشـیـیع شد با رفـتـن تو
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تمام غـیرت من زیر دست و پـا مـانده دوبـاره دسـت دلـم غـرق ربّـنـا مـانـده کبوترانه تو هم پر زدى و عشق شدى نگـاه حـسرت من بـین روضهها مانده براى فـاتحـهخـوانى زبـان نمیچـرخد امان بُریـده ز من باز بغـض وامـانـده زمانه بى تو عزیزم چه زود پیرم کرد زمانـه بعـد تو اصلا بـگـو چـرا مانـده ببین چه لشکر ما بى تو سوت و کور شده چـرا صـداى تو در سـیـنۀ تو جا مانده شبیه مـادرمان سیـنـهات ترک خـورده دوبـاره در غـم سخـتى قـدم دوتا مانده بـلـنـد قـامـت مـن روى خـاک افـتـادى پدر نشـسـته و یک جسم در عـبا مانده نفس بکـش پسرم تا که جان بگیرم من هـنوز روضـۀ سـلـطان کـربـلا مـانـده هـنـوز درد غـریـبـى هـنـوز تـنـهـایـى هـنـوز اشـک یـتـیـمـى بـچـهها مـانـده به وسعت هـمۀ دشت جا به جا شدهاى چگونه خـیـمه برم پـیکـرت کجا مانده بـلـنـد شـو پـسـرم تا نـبـیـنـم عـمـۀ تـو میـان حـجـمۀ یک مـشت بیحـیا مانده
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر زمین جـز بدن پـرپـر تو نیست علی گوشهای جمع چرا پیکـر تو نیست علی نفس آهسته بکش، دور و برت لاله نکار غیر خونابه که در حنجر تو نیست علی خواستم بوسه زنم بر تن زخـمی شدهات جای سالم که ز پـا تا سر تو نیست علی عمهات هـست برای من و تو گـریه کند خوب شد کرب و بلا مادر تو نیست علی بس که تغـییر نمودی به خودم میگویم: این به خون خفته علی اکبر تو نیست، علی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
گرفته دستهای خیمه دامان جوانش را علی که میرود پس خیمه داد از دست جانش را پسر طاقـت ندارد تا ببـیـند اشک بابا را پدر طاقت ندارد رفـتن سرو روانش را نوای العطش از عمق جان علقمه برخاست میان کـام بـابـا میگـذارد تـا زبـانـش را عنان مرکبش رفت از کف روح الامین بالا به دست نیزه بخشیده است انگاری عنانش را پدر بی تاب چون ابربهاری؛ اشک میریزد به چشم خویش دیده برگ ریزان خزانش را پدر از چشم هایش پیش او دُرّ نجف میریخت بشوید تا عقیق سرخ اطراف دهانش را پدرصورت به صورت میگذارد روضه میخواند پسرهم میدهد دق ؛ ذرّه ذرّه روضه خوانش را اذان ظهر معـمولا مناره اشک میریزد به روی نیزه وقتی سردهد اکبراذانش را
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
وقتی که پیکـر پسـرم تکّه تکّه شد آهی کـشیدم و جگـرم تکّه تکّه شد تـاریکـی آسـمـانِ امـیدِ مرا گـرفت تـنها سـتـارۀ سـحـرم تکّـه تکّـه شد درهم شکست تا که ستون خیام من قلب تـمـام اهـل حـرم تکّـه تکّه شد این جذر و مد نیـزه امان مرا بُرید اکـبـر مـقـابل نـظـرم تکّـه تکّه شد این ریز ریز ریخته روی زمین علی است!؟ زینب بـیـا، پـیامـبـرم تکّـه تکّه شد دیدم شکاف پهلو و رفتم به پشت در تـا مـیـوۀ دلـم به بـرم تکّـه تکّه شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
بر کـینههای کهنه ز حـیدر اضافه شد به بغـض ها ز فـاتح خـیـبر اضافه شد تا گـفت علی؛ مـنم نـوۀ مـرتضی علی دیدم که چـله چله به لشکـر اضافه شد هر کس که تیر و نیزه و شمشیر و سنگ داشت بر حـلـقـۀ محاصره یکـسر اضافه شد هی تیغ تیغ تیغ! عجب جذر و مدی است! هی زخم زخم زخم به پیکر اضافه شد وقتی که پهـلویش هـدفی راه دست شد بر داغ او مـصیـبت مـادر اضـافـه شد یک نـیـزه آخـر از بـدن او جـدا نـشـد عضوی جـدید بر تن اکـبـر اضافه شد جز هلهـله به گـوش صدایی نمیرسید که نـالههای زینب مضطـر اضافه شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
در کنار نعش تو چـشمم سیاهی میرود از شب عمرم چراغ صبحگاهی میرود تا که دیدم ارباً اربا گـشتهای ای نازنین جان من از پیکرم خواهی نخواهی میرود تیغ ابرو و صف مژگان تو از دست رفت میروی و از برم گـویا سپاهی میرود در یم خون تکههایت مثل ماهی میپرند دست و پا که میزدی هر تکه راهی میرود مثل کوهی بودی و از بس که غارت شد تنت سوی خیمه از تو چندین برگ کاهی میرود بر سرت تاجی است از خون و عبا تخت روان گل بریزید اکبرم بر تخت شاهی میرود یک علی رفته به میدان صد علی برگشته است از شماره پارهها چـشمم سیاهی میرود
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تا که عـقابت با سوارِ خویش، پر زد طوفانِ پائـیزی به بـاغ من ضرر زد آه ای امیـد خـیمهها!؛ وقـتی که رفتی افتاد، از پا زینب و دسـتی به سر زد بالا بـلـنـدم!؛ کـاش مـیبـسـتی نـقـابی چـشمِ حـرامیها تو را آخـر نظـر زد ای سَروِ گـلزارم؛! خـمیدم تا که دیدم گلچین؛ عصای پیریام را با تبـر زد »اولادُنا اَکـبادُنا» تفـسیرش این است هر زخمِ تو؛ زخمِ عمیقی بر جگر زد آییـنـۀ من!؛ بـا شکـستِ تو شـکـسـتـم هر کس تو را زد؛ ضربهای هم بر پدر زد با هر رجز تا اینکه گفتی نام خود را با بغض حـیدر؛ دشمنت هم بیشتر زد ای کـاش، دیگـر هـیچ بـابـایی نـبـیـند این آتـشـی کـه بـر دلـم داغ پـسـر زد جان خودم را میدهـم؛ اما تو برگـرد ای کاش میشد؛ چون به جان تو میارزد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
تو کیستی که پدر اینچنین اسیر تو شد جوان تـرین قـبـیله، قـبـیله پیـر تو شد اذان بگـو که اذانت دل از بـلال ربود صفا بـده به نـمازم، نـماز گـیر تو شد تو میروی به سلامت، دعام پشت سرت نگـاه عـمـۀ تو جـوشـنِ کـبـیـر تـو شد برای العـطـشت، کـام تـشـنۀ من و تو ببین بـرادرم عـباس سـربـزیـر تو شد چقدر دور و بر تو شـلـوغ شـد نـاگـاه چقدر دست اجـل راهی مـسـیر تو شد چه آمده به سر من که خواهـرم زینب ز خیمه آمده بیرون و مستجـیر تو شد چه آمـده به سـر تـو، عـلـی اکـبـر من کنار این تن پرپـر، حـسین پـیر تو شد برای بدرقـۀ شـرحـه شـرحۀ جـسـمت ببین پـیـمـبر خـاتـم عـبـابـگـیـر تو شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
تنها نه از غمت جگـرم شعـلهور شده داغی به دل زدی که سرشکم شرر شده دارد به عرش میرسد اشراق سینهات آه ای نبی، زمان عروجت مگر شده؟ وضع شکاف زخم سرت هیچ خوب نیست زیر کـلاه خـوود تو شـقّ الـقـمر شده داری مرا کـنـار خوت میکُـشی پسر حرفی بزن، ببین پدرت محتضر شده برخیز و اشک چشم مرا روبرو نکن بـا نـیـشـخـنـد حـرمـلـۀ دربـهدر شـده اینها برای هرچه عـلی نـقـشه داشتـند نـامت اسیـر بغـض هـزاران نفر شده گـویـا برای نـیـزه به پهـلـوی تو زدن هرکس که داشت کینۀ زهرا خبر شده تنها تو را نمیشود از خاک جمع کرد از سنگ ریـزهها بـدنت ریـز تـر شده وقتی که در عـبا بدنت چـیده شد علی معـلـوم شد چـقدر تنت مخـتـصر شده
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
اکبر که جز وجود خـدا باوری نداشت غیر از خدا به دل هدف دیگری نداشت اکبر که خلقتش چو کلامش الهی است قـرآنِ کـربلا بجـز او کـوثـری نداشت آن یـل که در حـضور عـلـمدار کربلا میدان نیـنـوا بجـز او حـیـدری نداشت اول قـتـیـل نـسـل خـلـیـل ولایت است بیاو سرای عشق و حقیقت دری نداشت از هـستیاش گـذشته و ایـثـار میکـند آن مادری که بهتر از این گوهری نداشت حیف از جمال مصطفویاش که جلوه کرد آنجا که سیـرۀ نـبـوی مشتـری نداشت در موج خـون فـتاده شناور دل حسین فلک نجات وادی طف، لنگری نداشت حـتی بـرای آه کـشـیـدن رمـق نداشت آمـد پـدر، ولی نـفـس دیگـری نـداشت هر کس به هر وسیله که شد ضربه زد به او حتی کسی که در کف خود خنجری نداشت جسم و سلاح و کـینه، جـدا ناپـذیر شد سر نیزههای خصم از اینجا سری نداشت هر عـضوی از تنش به سر نیزۀ یکی چیزی از او نمانده، دگر پیکری نداشت دیگر بس است هلهله و سوت و کف زدن گیرم که این شهید جوان مادری نداشت جنگ آوران کوفه به خود مطمئن شدند سقا غریب مانده و همسنگری نداشت دردا پـدر ز داغ پـسر، پـیـر مـیشـود تنها حسین بود و عـلی اکبری نداشت
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
قصد دارد بـدود تاب و تـوانش رفته شیرمردی که غـریبانه جـوانش رفته هرچه می خواست که با پا برود باز نشد عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته وقت پیری همه امید پدرها پسر است تکـیـه گاه قـد و بالای کـمـانش رفـته فرصت اینکه کند پا به رکابش هم نیست دیر راهی شود از دست زمانش رفته از سر مـأذنـه افـتاد مـؤذن بر خـاک تـا به خـیـمه غـم هنگـام اذانش رفته با چه ضجری به سر نعش علی میآید با چه حالی که توان بهر بیانش رفته آمـد و دیـد پـیـمـبـر به زمیـن افـتـاده آمد و دید که حـیـدر ضربـانش رفته هرچه میدید علی بود علی بود علی بـدنـش بیـشـتـر از حـد مکـانش رفته آنقدر نیزه به هر جای تنش ریخته اند که تـوان از بـدن نـیـزه زنـانش رفته تیـرها مثل حـسن با بدنت لـج کردند هرچه تیر است در این دشت نشانش رفته عـصمت الله به بـالای سـر شـاه آمـد دیـد افـتـاده کـنارش، وَ جـانش رفـته نـوبـت کـار جـوانـان بـنـی هـاشم شد کـار بـسـیـار جـوانـان بـنی هـاشم شد
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
به هـمره تو رود روح من ز پیکر من سپـردمت به خـدا ای یگانه گـوهر من اگر که میروی آهـستهتـر بـرو پسرم که هست پـشت سـرِ تو نگـاه آخـر من دو غـصه بر جگـر عـمهات زده آتـش دهـان خـشک تو و اشک دیـدۀ تـر من وضو بگیر ز اشک و برو به جانب مرگ کـه پیـشبـاز تـو آیـد ز خُـلـد، مادر من چگونه تـاب بیـارم، چگونه صبر کنم؟ کـه بـر سـر تـو بریـزند در برابر مـن اگــر فـتـاد عـبـورت کنـار شط فـرات بـیـار جـرعـۀ آبـی بــرای اصغـر مـن بپوش زخم سرت را به دستِ غرقه به خون اگر به دیدنت آیـد ز خیمـه خواهر من ز حـلقــههای زره بیشتر رسـد زخمت هزار پاره شود پیکرت چو حنجر من اگر چه فرق تو گردد دو تا به تیغ ستم یکی است قبـر تـو و تربت مطهر من عدو به گریۀ من خنده میزند «میثم» تـو گریـه کـن بـه عـزایِ علیِّاکبر من
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
بس که پاشیده زهم مثل گـلِ چیده تنت میکـند گـریه به زخـم بـدنت پیـرهنت کـثرت زخـم تو مانع ز شمارش گشته بس که زخم آمده پیوسته به زخم بدنت آیـه با تـیـغ نـوشـتـنـد به سـر تـا پـایت نـقـطـه بـا تـیـر نهـادنـد به آیـات تـنـت حـلـقههای زرهت چـشـمۀ خـونند همه آب غسلت شده خون، خاک بیابان کفنت
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
اگر چه در دل دشمن تو را رها کردم به قـاتـلان تو نفـرین، به تو دعا کردم محاسنم به کف دست و اشک در چشمم به هـمـره تـو دویـدم، خـدا خـدا کـردم هزار مرتـبه جـانـم ز تن جـدا گـردیـد دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم اذان صبح، اذان گـفـتـنـت دلـم را بُـرد صلاة ظهـر تو را هدیه بر خـدا کردم
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
خیز از جا و از این زندگیام سیر مکن با غمت جان مرا پـیـرتر از پیر مکن نیست عضوی به تنت شبه علیاکبر من با چنین حال علی سعی به تکبیر مکن قـوت پـیکـر من رفت ز دسـتـم پـسرم دیده بگشا پدرت را تو زمینگیر مکن لشکری خنده کنان خیره به احوال من است داغ قلبم تو در این هلهله تکـثـیر مکن عـمّـه آمد ز حـرم نـالـه زنـد یا ولـدی پاسخـش گو پسرم جان پدر دیـر مکن میرسـد زمـزمۀ رفـتن جـان از بـدنم خود نمایی کن و این زمزمه تعبیر مکن گر نخیزی تو ز جا صفحۀ عمرم سوزد اینچـنین آخـر کارم تو به تحریر مکن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
در وقت رزم دل ز همه میبری علی پا در رکاب میزنی و محـشری علی ابـرو نهان کن از نظر خـیـرهٔ حـسود آئـیـنـهدار صورت پـیـغـمـبـری عـلـی قامت مگو قـیـامت زهـراست قـامـتت چون او در دفاع ز امامت، سری علی گــرم طـواف روی تـو آل ابــوتــراب غـرق عـبـادتی و خـدا مـنـظـری علی وصفت همین بس است که در کوی رب عشق شـه زاده حــرم، عـلیّ اکـبـری عــلـی وجه غیور هر غـضبت وقت حـملهها گاه رجز تو منـتـسب از حـیدری علی بین خطوط روی جبینت پُر از خداست ابن الحـسین لـیـلی لـیـلای کـربـلاست نـور خـدا ز صورت تو دیـده میشود پـیـغـمـبـرانه بر هـمه تـابـیـده میشود شـمـشاد قـامتی و به شـمـشـیر کوفیان گـلـبرگ ها ز سـاقۀ تو چـیـده میشود مثل بـلـور شـیـشهای سنگ خوردهای با بـوسهای وجـود تو پاشـیـده میشود شمشیر اهـل کوفه چه آورده بر سرت هر گوشهای ز دشت تنت دیده میشود جسمی که زیر ضربه به هم ریخته چسان هر تکهای به روی عـبا چیده میشود بـر نـالـههـای مـمـتـد بـابـا کــنــار تـو از سوی لشگری همه خـندیده میشود قـلـبی که از تـمـام تـنـت پـارهتـر شده با هـر صدای قـهـقـه رنجـیـده میشود دنـبـال زیـنـب آمـده سـقـای عـالـمـیـن فـریـاد میزنـنـد که وای از دل حسین
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام
چون وقت جـدال پـسـر خـون خدا شد ناله ز دل اهـل زمین رو به سـمـا شد فـریـاد کـشـیـدند هـمـۀ خـیـمـۀ سلطان اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان هم پیر و جوان بهر علی دل نگـرانند گویا هـمۀ انس و ملک سیـنـه زنانـنـد اشک از بصر اهل سما رو به زمین است سـوزان دل عـبـاس یـل اُمّ بنـیـن است اکـبـر رود ای اهل حـرم جانب میدان
: امتیاز
|